اولين عامل شكست اين است كه شبكه سازها به حرف مردمي گوش ميكنند كه خودشان نمي دانند در مورد چه چيز صحبت مي كنند .
دومين عامل شكست در نتيجه ي گوش نكردن به حرف افرادي مثل ماست كه مي دانند راجع به چه چيز صحبت مي كنند .
ابتدايي ترين عامل شكست در تجارت ما اين است كه مردم قبل از اينكه حتي ذره اي در مورد چگونگي انجام كار اطلاع داشته باشند ، از درآمد بالقوه ي آن هيجان زده مي شوند و بعد آن را با دوستان و نزديكان در ميان مي گذارند. درست است كه شما تصور مي كنيد به اندازه ي كافي قوي هستيد كه تحت تاثير افرادي كه كاملا در مورد شركت ما بي اطلاع هستند ، قرار نگيريد .
اما مشكل واقعي اينجاست : زماني كه به شما بگويند وارد اين كار نشو ، حتي اگر بعدها بتوانيد به آنها ثابت كنيد كه اشتباه فكر مي كرده اند و به سوالاتشان هم پاسخ لازم را بدهيد ، آنها باز هم وارد اين كار نخواهند شد.
يادتان باشد همين كه آنها شما را به خاطر ورود به بازاريابي چندسطحي مورد تمسخر قرار دادند ، ديگر خودشان نمي توانند وارد شبكه شوند .
اگر كه به طور نامناسبي افراد بازار گرم را با كار آشنا كنيد ، صرف نظر از اينكه چقدر موفق باشيد ، با اين حال هيچگاه به مجموعه ي شما نخواهند پيوست .
دوستان و خانواده ي شما هيچ چيز در مورد بازاريابي چندسطحي و شركتي كه شما قرار است با آن كار كنيد نمي دانند و با ناآگاهي مطمئن هستند كه اين كار حتما يك كلاه برداري است .
وقتي بگوييد: " راستي مي خواهم يك رستوران باز كنم " پاسخ آنها اين خواهد بود :
" مطمئني مي خواهي اين كار را بكني ؟ "
اما وقتي به آنها بگوييد : " راستي من يك رستوران باز كرده ام ." معمولا جواب آنها اين خواهد بود :
" اوه ! چه خوب .... ما چه زماني مي توانيم بياييم ؟ "
جلسه ي معارفه را با مطرح نمودن دومين عامل شكست به پايان مي بريم : گوش نكردن به حرف آنهايي كه مي دانند چه مي گويند.
( اگر هر كدام از شما تصميم گرفت كه وارد اين كار بشود و از زيرمجموعه هاي من شود ، بايد هرآنچه از من مي آموزد تكثير كند و به ديگران انتقال دهد . اين تجارت كاملا با كار سنتي متفاوت است و اگر شما قصد داريد كه وارد اين كار شويد و چرخ را دوباره اختراع كنيد ، مسلما شكست خواهيد خورد . پس به من قول دهيد كه از سيستم پيروي مي كنيد وگرنه بايد صميمانه بگويم كه ترجيح مي دهم وارد شبكه نشويد .خوشبختانه ما در يك سازمان حرفه اي كار مي كنيم و شيوه ي درست كار را مي دانيم . نود روز آغازين شما بسيار حساس و مهم است و ما زمان را از الان كه مي خواهيد تصميم خود را بگيريد حساب مي كنيم .)
اين مكالمه ايست كه تقريبا كلمه به كلمه در پايان جلسات معارفه ي خانگي مي گوييم و هنگام ترك جلسه باز هم يادآوري مي كنيم :
" يادتان نرود ، لطفا تا زماني كه آموزش نديده ايد ، سعي نكنيد موضوع را براي كسي توضيح دهيد ، مخصوصا به همسر تان."
فصل اول (3)
استقامت به همراه باور كامل ، هميشه پيروز است .
در تجارت سنتي ممكن است چيزها ، خودشان رخ بدهند . اما در شبكه سازي ، موفقيت فقط براي كساني رخ مي دهد كه خودشان چيزها را به وجود بياورند.
اگر حدس مي زنيد علت شنيدن جواب رد به خاطر نگرشي است كه داريد ، بهتر است كه قبل از ايجاد سازمان، مدتي را به رشد شخصي خود اختصاص دهيد . براي بهبود تصويري كه از خود داريد ، كتاب بخوانيد ، در سمينارها شركت كنيد ، به كاست هاي مربوط به رشد شخصي گوش كنيد و در ميان افرادي باشيد كه دايما ارزش هاي انساني و توانايي هاي شما را يادآور مي شوند.
بقاياي باورهاي منفي خود را تكان دهيد و خود را از بار هر احساس دست و پاگيري خلاص كرده و به خودتان افتخار كنيد و بدانيد توانايي آن را داريد تا به اطرافيانتان كمك كنيد تا خودشان را بالا بكشند.
واقعيت اين است كه اگر مرزهاي محدود باورهاي خود را بشكنيم ، موفق خواهيم شد .
در صنعت ما ، رد كردن پيشنهاد ورود به شبكه، معمولا معنايش اين است كه " الان زمان مناسبي براي من نيست " و گاهي اوقات معنايش اين است كه " من از اين كار خوشم نمي آيد " اما هيچ وقت معنايش اين نيست كه " من از تو خوشم نمي آيد " !
در عوض به اين وضعيت به صورت يك جريان غربال سازي بنگريد . مانند پيش خدمتي كه ظرف قهوه را در دست دارد و در حال حركت است ، ما هم فقط به دنبال كساني هستيم كه مي خواهند آنچه را كه ما پيشنهاد مي كنيم انجام دهند.
پذيرش " نه "، به سادگي، بخشي از روند يافتن آنهاييست كه آري مي گويند .
فصل دوم (1)
تفاوت چشمگيري بين مديريت و پشتيباني اعضاي شبكه وجود دارد .
تله ي مديريت دو مشكل اصلي ايجاد مي كند .
اول اينكه اين كار اعضا را ضعيف و وابسته بار مي آورد ، زيرا شخص ديگري مسووليت آن ها را به عهده گرفته است .
دوم وقتي سرگرم مديريت اعضا باشيد زماني مفيد جهت معرفي كار و ثبت نام اعضاي جديد را تلف كرده ايد .
وارد كردن اعضاي جديد به كل كار حياتي نو مي دهد .
اگر قبل از اينكه درآمد كافي براي گذران يك زندگي راحت را به دست آورده باشيد ، عضوگيري را متوقف كنيد ، موقعيت ارزشمندي را از دست داده ايد . بدتر اينكه چون تجارت ما ، ماهيتا با سرمشق گرفتن از رفتار رهبران پيش مي رود ، رهبران زيرمجموعه ، شما را سرمشق خود قرار خواهند داد و در نتيجه روزي مي رسد كه همه ي آنها سرگرم مديريت هستند و ديگر هيچ كس به مشتري يابي و عضوگيري نمي پردازد .
پشتيباني شامل پاسخ به درخواست هاي معقول مثل ارائه ي كمك در به توافق رسيدن با مشتري و نيز انگيزه دادن به آنها در زمانهايي كه احساس نااميدي مي كنند ، مي باشد .
والدين ، خواهرها و برادرها و دوستان نزديك ما معمولا كساني هستند كه ما را در تله ي مديريت گير مي اندازند .
ما آنقدر آنها را دوست داريم و خودمان را به موفقيتشان متعهد مي دانيم كه ناخواسته از آنها انسانهاي ضعيفي مي سازيم .
اگر مي بينيد كه در كارتان تنها هستيد و هيچ كدام از اعضاي خانواده با شما نيستند ، راههاي بهتري براي تغيير ديدگاه آنها وجود دارد تا اينكه سعي كنيد آن ها را به اجبار وارد كار كرده و بعد همه ي وظايفشان را به عهده بگيريد . اگر بخواهيم ديگران