ايش سيزلييه سون!
نتورك ماركتينگ/ بازار يابي شبكه اي پنبه ريز
+ به یه ن
یاییلیب : سه شنبه 21 خرداد 1392 | یازار : مهدي واحدي | بؤلوم : | 0 باخيشلار
ديقت! ديقت!

    بيرينجي دفعه اولاراق سولدوز (نقده) شهرينده

  نتورك ماركتينگ (پنبه ريز) دفتري آچيلدي!

    پنبه ريز شيركتينين سولدوز شعبه سي ايزلييي :

بيمارستانين بؤيرو .آشنا تيجاري مركزي. خانه و آشپزخانه ساتاغينين اوست قاتي. اينجي نؤمره


+ به یه ن
یاییلیب : سه شنبه 21 خرداد 1392 | یازار : مهدي واحدي | بؤلوم : | 0 باخيشلار

اولين عامل شكست اين است كه شبكه سازها به حرف مردمي گوش ميكنند كه خودشان نمي دانند در مورد چه چيز صحبت مي كنند .

دومين عامل شكست در نتيجه ي گوش نكردن به حرف افرادي مثل ماست كه مي دانند راجع به چه چيز صحبت مي كنند .

ابتدايي ترين عامل شكست در تجارت ما اين است كه  مردم قبل از اينكه حتي ذره اي در مورد چگونگي انجام كار اطلاع داشته باشند ، از درآمد بالقوه ي آن هيجان زده مي شوند و بعد آن را با دوستان و نزديكان در ميان مي گذارند. درست است كه شما تصور مي كنيد به اندازه ي كافي قوي هستيد كه تحت تاثير افرادي كه كاملا در مورد شركت ما بي اطلاع هستند ، قرار نگيريد .

 اما مشكل واقعي اينجاست : زماني كه به شما بگويند وارد اين كار نشو ، حتي اگر بعدها بتوانيد به آنها ثابت كنيد كه اشتباه فكر مي كرده اند و به سوالاتشان هم پاسخ لازم را بدهيد ، آنها باز هم وارد اين كار نخواهند شد.

يادتان باشد همين كه آنها شما را به خاطر ورود به بازاريابي چندسطحي مورد تمسخر قرار دادند ، ديگر خودشان نمي توانند وارد شبكه شوند .

اگر كه به طور نامناسبي افراد بازار گرم را با كار آشنا كنيد ، صرف نظر از اينكه چقدر موفق باشيد ، با اين حال هيچگاه به مجموعه ي شما نخواهند پيوست .

دوستان و خانواده ي شما هيچ چيز در مورد بازاريابي چندسطحي و شركتي كه شما قرار است با آن كار كنيد نمي دانند و با ناآگاهي مطمئن هستند كه اين كار حتما يك كلاه برداري است .

وقتي بگوييد: " راستي مي خواهم يك رستوران باز كنم " پاسخ آنها اين خواهد بود :

" مطمئني مي خواهي اين كار را بكني ؟ "

اما وقتي به آنها بگوييد : " راستي من يك رستوران باز كرده ام ."  معمولا جواب آنها اين خواهد بود :  

 " اوه ! چه خوب ....  ما چه زماني مي توانيم بياييم ؟ "

جلسه ي معارفه را با مطرح نمودن دومين عامل شكست به پايان مي بريم : گوش نكردن به حرف آنهايي كه مي دانند چه مي گويند.

( اگر هر كدام از شما تصميم گرفت كه وارد اين كار بشود و از زيرمجموعه هاي من شود ، بايد هرآنچه از من مي آموزد تكثير كند و به ديگران انتقال دهد . اين تجارت كاملا با كار سنتي متفاوت است و اگر شما قصد داريد كه وارد اين كار شويد و چرخ را دوباره اختراع كنيد ، مسلما شكست خواهيد خورد . پس به من قول دهيد كه از سيستم پيروي مي كنيد وگرنه بايد صميمانه بگويم كه ترجيح مي دهم وارد شبكه نشويد .خوشبختانه ما در يك سازمان حرفه اي كار مي كنيم و شيوه ي درست كار را مي دانيم . نود روز آغازين شما  بسيار حساس و مهم است و ما زمان را از الان كه مي خواهيد تصميم خود را بگيريد حساب مي كنيم .)

اين مكالمه ايست كه تقريبا كلمه به كلمه در پايان جلسات معارفه ي خانگي مي گوييم و هنگام ترك جلسه باز هم يادآوري مي كنيم :

" يادتان نرود ، لطفا تا زماني كه آموزش نديده ايد ، سعي نكنيد موضوع را براي كسي توضيح دهيد ، مخصوصا به همسر تان."

 فصل اول (3)

استقامت به همراه باور كامل ، هميشه پيروز است .

در تجارت سنتي ممكن است چيزها ، خودشان رخ بدهند . اما در شبكه سازي ، موفقيت فقط براي كساني رخ مي دهد كه خودشان  چيزها را به وجود بياورند.

اگر حدس مي زنيد علت شنيدن جواب رد به خاطر نگرشي است كه داريد ، بهتر است كه قبل از ايجاد سازمان، مدتي را به رشد شخصي خود اختصاص دهيد . براي بهبود تصويري كه از خود داريد ، كتاب بخوانيد ، در سمينارها شركت كنيد ، به كاست هاي مربوط به رشد شخصي گوش كنيد و در ميان افرادي باشيد كه دايما ارزش هاي انساني و توانايي هاي شما را يادآور مي شوند.

 بقاياي باورهاي منفي خود را تكان دهيد و خود را از بار هر احساس دست و پاگيري خلاص كرده و به خودتان افتخار كنيد و بدانيد توانايي آن را داريد تا به اطرافيانتان كمك كنيد تا خودشان را بالا بكشند.

واقعيت اين است كه اگر مرزهاي محدود باورهاي خود را بشكنيم ، موفق خواهيم شد .

در صنعت ما ، رد كردن پيشنهاد ورود به شبكه، معمولا معنايش اين است كه " الان زمان مناسبي براي من نيست " و گاهي اوقات معنايش اين است كه " من از اين كار خوشم نمي آيد "  اما هيچ وقت معنايش اين نيست كه " من از تو خوشم نمي آيد " !

در عوض به اين وضعيت به صورت يك جريان غربال سازي بنگريد . مانند پيش خدمتي كه ظرف قهوه را در دست دارد و در حال حركت است ، ما هم فقط به دنبال كساني هستيم كه مي خواهند آنچه را كه ما پيشنهاد  مي كنيم انجام دهند.

 پذيرش " نه "، به سادگي، بخشي از روند يافتن آنهاييست كه آري مي گويند .

  فصل دوم (1)

تفاوت چشمگيري بين مديريت و پشتيباني اعضاي شبكه وجود دارد .

تله ي مديريت دو مشكل اصلي ايجاد مي كند .

 اول اينكه اين كار اعضا را  ضعيف و وابسته بار مي آورد ، زيرا شخص ديگري مسووليت آن ها را به عهده گرفته است .

دوم  وقتي سرگرم مديريت اعضا باشيد زماني مفيد جهت معرفي كار و ثبت نام اعضاي جديد را تلف كرده ايد .

وارد كردن اعضاي جديد به كل كار حياتي نو مي دهد .

 اگر قبل از اينكه درآمد كافي براي گذران يك زندگي راحت را به دست آورده باشيد ، عضوگيري را متوقف كنيد ، موقعيت ارزشمندي را از دست داده ايد . بدتر اينكه چون تجارت ما ، ماهيتا با سرمشق گرفتن از رفتار رهبران پيش مي رود ، رهبران زيرمجموعه ، شما را سرمشق خود قرار خواهند داد و در نتيجه روزي مي رسد كه همه ي آنها سرگرم مديريت هستند و ديگر هيچ كس به مشتري يابي و عضوگيري نمي پردازد .

پشتيباني شامل پاسخ به درخواست هاي معقول مثل ارائه ي كمك در به توافق رسيدن با مشتري و نيز انگيزه دادن به آنها در زمانهايي كه احساس نااميدي مي كنند ، مي باشد .

والدين ، خواهرها و برادرها و دوستان نزديك ما معمولا كساني هستند كه ما را در تله ي مديريت گير  مي اندازند .

ما آنقدر آنها را دوست داريم و خودمان را به موفقيتشان متعهد مي دانيم كه ناخواسته از آنها انسانهاي ضعيفي مي سازيم .

اگر مي بينيد كه در كارتان تنها هستيد و هيچ كدام از اعضاي خانواده با شما نيستند ، راههاي بهتري براي تغيير ديدگاه آنها وجود دارد تا اينكه سعي كنيد آن ها را به اجبار وارد كار كرده و بعد همه ي وظايفشان را به عهده بگيريد . اگر بخواهيم ديگران



 همانند سازي كليد موفقيت در نتورك ماركتينگ

Baldwin يك نتوركر حرفه اى Professional است كه شهرت بسيار زيادي در آمريكا و ديگر كشورها دارد. اين مقاله يكي از دست نوشته هاي او در زمينه Duplication يا "همانند سازي" است كه در يكي از سايتهاي آموزشي International نوشته شده است.

همانند سازي در نتورك ماركتينگ

Duplication In Network Marketing

  

اگر شما گرفتار برنامه اي در نتورك ماركتينگ شده ايد ، به ياد داشته باشيد كه كليد آن درDuplication يا "همانند سازي" است. مطمئن باشيد اگر همانند سازي به خوبي انجام نشود ، دايركتهاي شما توانايي هدايت كردن مجموعه را نخواهند داشت و در نهايت شما نيز دچار مشكل مي شويد. شايد فكر كنيد كه آنها مهارت چنين كاري را دارند اما ممكن است برعكس باشد!! شما بايد اطلاعات و تجربه هاي خود را در اختيار دايركتهاي خود بگذاريد تا آنها هم به زيرمجموعه هاي خود انتقال دهند و به همين ترتيب به كل شبكه منتقل شود. اگر شما اطلاعاتتان را در درون خودتان نگه داريد بعد از مدتي مجموعه شما متوقف خواهد شد و اين خيلي نااميد كننده است.

پلان شركت  و نحوه پرزنت و مشاوره را به طور كامل به آنها آموزش دهيد زيرا آنها بايد قدرت توضيح به ديگران را داشته باشند. به آنها ياد بدهيد در جلسات آموزشي و جلسات مشاورهشركت كنند و تمام مطالب مهم را يادداشت كنند. زيرا آنها هم بايد روزي مثل شما قدرت اداره جلسات را داشته باشند. شما زماني كارتان را به خوبي انجام داده ايد كه هر اطلاعاتي در زمينه صنعت نتورك ماركتينگ و شركتي كه با آن همكاري داريد ، زيرمجموعه هاي شما هم داشته باشند و زماني كه احساس كنيد آنها به مرحله اي رسيده اند كه اطلاعات بيشتري نسبت به شما دارند ، بدانيد كه قدرت Duplication بسيار بالايي داريد.

دريافت يك ايميل از زيرمجموعه يكي از دايركتهاي شما در مورد اينكه آنها نمي توانند مثل ليدرشان موفق باشند بسيار غم انگيز است. پس دايركتهاي خود را براي ساپورت كردن و آموزش دادن زير مجموعه هايشان آماده كنيد. همه مي خواهند در اين حرفه پيروز شوند اما به ياد داشته باشيد كه در اين صنعت تنها ميانگيني از افراد موفق خواهند شد!! زيرا همه با تمام وجود نمي خواهند و هيچ گونه شغل و تجارت ساده اي وجود ندارد كه بدون تلاش و گذاشتن وقت بشود در آن پيروز شد و اين تجارت هم از آنها مستثني نيست. به آنها بياموزيد كه براي موفقيت در اين تجارت ، آن را ساده نگيرند و توقع نداشته باشند در ماه اول هزاران دلار سود كنند!!

شما با خريد يك Domain و هزينه كردن چند دلار در سال و يا راه اندازي يك وبلاگ بدون هيچ هزينه اي مي توانيد اطلاعات و داشته هاي خود را به زيرمجموعه هاي خود انتقال دهيد. داشتن يك وب سايت و يا وبلاگ آموزشي ، شما را موظف مي كند كه اطلاعات خود را روز به روز بيشتر كنيد و براي آموزش بيشتر به زيرمجموعه هايتان ، بيشتر آموزش ببينيد!! به زير مجموعه هاي خودراه اندازي وب سايت و يا وبلاگ را آموزش دهيد تا آنها هم بعد از اينكه صاحب يك مجموعه شدند بتوانند از اين طريق به زير مجموعه هاي خود آموزش دهند و آنها را هدايت كنند.

به آنها ياد بدهيد به جاي اينكه خودشان چيزي را تجربه كنند از تجربه هاي Upline يا بالادستيخود استفاده كنند. مثل يك كتاب كه به آنها راهي را نشان مي دهد و نيازي نيست آنها آزمون و خطا كنند. آنها تحت هيچ شرايطي نبايد از اينترنت غافل شوند. زيرا خيلي از تجارب افراد در زمينه نتورك ماركتينگ در اينترنت وجود دارد و آنها مي توانند از اين تجربيات استفاده كنند. چه تجربه هاي شيرين و چه تجربه هاي تلخ !!

به آنها ياد ندهيد كه مدام در حال تعقيب شما باشند!! آنها نبايد هميشه copycat يا مقلد باشند !!بعد از مدتي بايد از خلاقيتهاي خود بهره ببرند و ابداع كننده مبحث هاي آموزشي جديد باشند



براي موفقيت در تجارت نتورك ماركتينگ ، جلسه هر فرد با خودش ، موثرترين جلسه اوست. تا روي كار خودش تمركز كند و بپرسد: «الان در كجاي اين كار قرار دارم؟»

هشت دليل براي شكست افراد در اين حرفه وجود دارد :
۱- جدي نگرفتن كار: فكر ميكنند كه اين يك كار موقت است يا كار كسانيست كه شغل ديگري ندارند كه انجام بدهند . اما بايد توجه داشته باشيم كه چيزي به نام تجارت موقت نداريم ! بلكه تاجر موقت داريم ! اغلب كار را جدي نميگيرند چون همه فكر ميكنند كه براي راه اندازي يك تجارت موفق نياز به سرمايه‌ بالايي دارد . خيليها ميگويند امتحان مي‌كنم اگر خوب از آب درآمد آن را جدي خواهم گرفت . داشتن چنين چهارچوب ذهني مثل اين است كه يك تاجر بگويد كه من در يك نانوايي سرمايه گذاري مي كنم اگر خوب بود سپس آن را جدي ميگيرم . پس اول بايد جدي گرفت و بعد بايد پولدرآورد
بهترين كود براي يك مزرعه جاي پاي دهقان است . يعني بايد در آن مزرعه قدم بزند و كار كند و شخم بزند و آبياري نمايد .

۲- شك (Doubt): آفت اين تجارت است . اين كار ايمان ميخواهد .(مثل هر كار ديگري) در اين كار با وجوديكه هنوز خودتان چكي نگرفته ايد به خاطر اينكه طرح را ديده ايد ، حس كرده ايد ، شاهد موفقيت ديگران بوده ايد ، سپس ايمان آورده ايد .
به افراد تازه كار هشدار بدهيد كه از منفي بافان و رويادزدان دوري كنند . وارد مشاجره نشويد مگر آنكه شما صاحب نفوذ باشيد و :
                                       

 واقعا از منفي بافان دوري نماييد 


اين افراد در حقيقت با منفي بافي خود ميگويند: تو چطور به خودت جرئت ميدهي فكر كني كه ميتواني برتري داشته باشي درحاليكه مثل ما هستي ؟


در عوض به افرادي نزديك شويد كه عاشق اينكار هستند. بعد از يك مدت ، همه افرادي كه به شما ميگفتند «نــه!» وقتي موفقيتهاي شما را ببينند ، به شما نگاه ميكنند و ميگويند كه كار خوبي است .

(توضيح اينكه: دوري از منفي بافان خيلي جاهاي ديگر هم توصيه شده است. مثلا در تعليمات مذهبي  به مردم كم اطلاع گفته ميشود كه از كفار دوري كنيد و كتابهاي ضاله را نخوانيد اما از افراد عالم و صاحب نفوذ ميخواهند كه برعكس بياييد و با كفار بحث كنيد . (پس بايد دقت كرد كه وارد مشاجره نشويد مگر آنكه شما صاحب نفوذ باشيد)

به جاي دلسرد شدن به موفقيت فكر كنيد. به باور فكر كنيد و بگوييد چرا فلاني ، موفقيت را درك نكرد . اگر شما را پس زدند به دليلش فكر كنيد .
شما معيار اصلي شبكه خودتان هستيد و چه بخواهيد و چه نخواهيد روي آن شبكه نفوذ داريد . پس هر چيز منفي را به سمت بالا و هر چيز مثبتي را به سمت پايين هدايت كنيد و خيلي مهم است ((Negative UP   &   Positive Down

(اگر زيرمجموعه هايتان شما را منفي ببينند ، اين منفي و نااميد بودن شما به زيرمجوعه تان(همانند سازي) duplicate ميشود . آنها هم زير مجموعه هايشان را دو برابر نا اميد ميكنند)

۳- كساني كه براي آموزش ديدن در اين تجارت وقت نميگذارند: براي موفق شدن در اين رشته بايد تمام جوانب آن را مطالعه نمود. هر چه بيشتر بدانيد ، مسلطتريد . تا آنجايي كه ميتوانيد در مورد شركت چيز ياد بگيريد. مثلا: چرا شروع به كار كرده؟ ... چرادر هنگ كنگ؟ ...مديرانش چه كساني هستند؟ ... چطور توانست با ضرابخانه سلطنتي استراليا همكاري كند و ۳۰۰۰ شركت در حال حاضر در دنيا از اين طريق فعاليت مي‌كنند .
هر چه بيشتر بدانيد اعتماد به نفستان بالا مي‌رود. پس خود را از منافع و امتياز آگاهيها محروم نكنيد .

۴- فكر ميكنند كه اين كار ، راه سريعي براي پولدار شدن است: اگر يك سازمان بزرگ با چكهاي بزرگ ميخواهيد؛ بايد يكسري فداكاريهايي هم انجام بدهيد . مثلا از چند تفريح و مهماني و ... چشمپوشي كنيد. بايد بهاي موفقيت در اين كار را حساب كرد . 
در اين كار بايد ديگران را براي ليدر شدن پرورش داد و اين كار زمان ميبرد. پس اين حرفه پولدرار است (۱۰۰٪) اما نه به سرعت !

۵- خيلي ها هستند كه تمركز ندارند: تمام افراد موفق تمركز دارند . قانون اول مبارزه ميگويد كه تمركز همان قدرت است. Levi Strauss با دوخت شلوار جين به همه جا رسيد و فقط جين توليد كرد. البته به تازگي پيراهن هم دوخت اما بعد از حدود ۱۳۰ سال توليد جيـن! چيز زيادي بلد نيست درست كند اما جين را خوب بلد است !

۶- نميدانند كه چطور ديگران را پرزنت كنند: اگر نتوانيد كارتان را معرفي كنيد ، كسي شما را جدي نميگيرد . اگر مشتري خودتان را بياوريد در جلسه بدون آنكه خودتان بتوانيد معرفي كنيد ، فكر مي‌كند كه شما كار را جدي نگرفته ايد . البته قرار نيست كه همان اول بتوانيد معرفي كنيد اما بعد از چند ماه بايد بتوانيد و اگر بتوانيد ، مشتري مي‌داند كه شما كار را جدي گرفته ايد .
پس چگونگي معرفي كار را ياد بگيريد و آموزش بدهيد .

۷- آينده را نگاه نميكنند(فقدان آينده نگري): يعني فقط امروز را ميبينند . وضع مجموعه را در ۶ ماه آينده در نظر بگيريد . آينده شما در آينده بستگي به كارهايي دارد كه در آينده انجام ميدهيد يا نه ؟
۵ سال ديگر بالاخره ميرسد چه امروز به فكرش باشيد و چه نباشيد . آينده به شما خيره شده است . شما ميخواهيد چه كار كنيد ؟

۸- كسي كه شكست ميخورد بينش ندارد: به آدمهاي بدون بينش اميد نبنديد . بدون بينش انسان از بين ميرود . بينش انسان را به تكاپو وا ميدارد . بينش به انسان جسارت ميدهد . بينش كاري كه هر روز انجام ميدهيد را متنوع ميكند . اگر مي‌خواهيد در كاري موفق بشويد اول مشحص كنيد كه هدفتان چيست و چه چيزي را هدف گرفته ايد ؟



+ به یه ن
یاییلیب : سه شنبه 21 خرداد 1392 | یازار : مهدي واحدي | بؤلوم : | 0 باخيشلار
كارتان را آغاز كنيد، توانايي انجامش بدنبال مي آيد.

انسان همان مي شود كه اغلب به آن فكر مي كند.

آنكه مي تواند نسبت به نيكي ديگران ناسپاس باشد، از دروغ گفتن باك ندارد.

هركس، آنچه را كه دلش خواست بگويد، آنچه را كه دلش نمي خواهد مي شنود.

اگر هر روز راهت را عوض كني، هرگز به مقصد اصلي نخواهي رسيد.

كساني كه نمي توانند فرصت كافي براي تفريح بيابند، دير يا زود وقت خود را صرف معالجه مي كنند.

صاحب اراده، فقط پيش مرگ زانو مي زند، و آن هم در تمام عمر، بيش از يك مرتبه نيست.

وقتي شخصي گمان كرد كه ديگر احتياجي به پيشرفت ندارد، بايد تابوت خود را آماده كند.

كساني كه در انتظار زمان نشسته اند، آنرا از دست خواهند داد.

كسي كه در آفتاب زحمت كشيده، حق دارد در سايه استراحت كند.

بهتر است دوباره سئوال كني، تا اينكه يكبار راه را اشتباه بروي.

هرگاه مشكلي را مطرح مي كنيد، براي رفع آن هم راه حلي پيشنهاد كنيد.

كيفيت جامع يعني درست انجام دادن همه كارها در همان بار اول.

آنقدر شكست خوردن را تجربه كنيد تا راه شكست دادن را بياموزيد.

اگر خود را براي آينده آماده نسازيد، بزودي متوجه خواهيد شد كه متعلق به گذشته هستيد.

خانه ات را براي ترساندن موش، آتش مزن.

خودتان را به زحمت نيندازيد كه از معاصران يا پيشينيان بهتر گرديد، سعي كنيد از خودتان بهتر شويد.

اينجا، كار تمام نشده است، حتي آغاز پايان هم نيست، اما شايد پايان آغاز باشد.

خداوند به هر پرنده‌اي دانه‌اي مي‌دهد، ولي آن را داخل لانه‌اش نمي‌اندازد.

تنها راهي كه به شكست مي‌انجامد، تلاش نكردن است.

درباره درخت، بر اساس ميوه‌اش قضاوت كنيد، نه بر اساس برگهايش.

از لجاجت بپرهيزيد كه آغازش جهل و پايانش پشيماني است.

انسان هيچ وقت بيشتر از آن موقع خود را گول نمي‌زند كه خيال مي‌كند ديگران را فريب داده است.

كسي كه دوبار از روي يك سنگ بلغزد، شايسته است كه هر دو پايش بشكند.

هركه با بدان نشيند، اگر طبيعت ايشان را هم نگيرد، به طريقت ايشان متهم گردد.

كسي كه به اميد شانس نشسته باشد، سالها قبل مرده است.

اگر جلوي اشتباهات خود را نگيريد، آنها جلوي شما را خواهند گرفت.

اينكه ما گمان مي‌كنيم بعضي چيزها محال است، بيشتر براي آن است كه براي خود عذري آورده باشيم.

+ به یه ن
یاییلیب : سه شنبه 21 خرداد 1392 | یازار : مهدي واحدي | بؤلوم : | 0 باخيشلار

يك دقيقه براي خودم

روانشناسي | يك دقيقه براي خودم
مطمئن نبودن شروعي خوب است. معني مطمئن نبودن اين است كه تو در انتظار چيز تازه اي هستي. با يافتن موفقيت دروني، بهترين، آسان ترين و در واقع تنها راه لذت بردن از هر چيز ديگري را در زندگي به دست آورده اي.

گاهي مراقبت از كار به معني مراقبت از خود مي باشد. فكر را به درون خودتان متمركز كنيد. درون شما هماني است كه تو هستي.

درون يا نفس ما همان قدر با هم متفاوتند كه اثر انگشتانمان. اين نفس است كه بايد از آن مراقبت كنيم زيرا وقتي از نفس هاي خود به خوبي مراقبت كنيم سالمتر و خوشحالتر خواهيم بود و در چنين شرايطي بهتر كار خواهيم كرد و بيشتر قادر به كمك به ديگران خواهيم بود.

كساني كه از خود به خوبي مراقبت نمي كنند و توجه كمي به خود دارند مسلما براي ديگران خوب و مفيد نيستند. اگر بيشتر از خود مراقبت بعمل آورند براي ديگران هم بهتر خواهد بود. با چشم درون به نتيجه كارتان نگاه كنيد. زماني كه شما به كار اهميت بيشتري مي دهيد تا به خانواده و يا زماني كه به خانواده توجه بيشتري مي كنيد تا به خود در اين زمان تعادل زندگي از دستتان خارج مي شود.

براي خوشحال تر شدن كافي است بنشيني و به ساعتت نگاه نكني تا زماني كه احساس كني يك دقيقه گذشته است نه يك ثانيه بيشتر و نه كمتر. با كمك يك دقيقه بودن با خود, ابتدا مي تواني از كاري كه در حال انجامش هستي آگاه شوي و سپس مي تواني با آگاهي يك راه بهتر را برگزينيم.

وقتي دقيقه اي مي ايستي و ساكت و آرام نگاه مي كني, اغلب راه بهتري مي بيني و سپس همان طور كه اغلب امكان پذير است، آن را انجام مي دهي. همين يك دقيقه ساده و صريح نگاه كردن و انديشيدن به رفتار و افكارمان ما را به چيزي بسيار قدرتمند راهنمايي مي كند. ما را به درونمان مي كشاند تا به خردمندي و فرزانگي خود گوش دهيم. صرف كردن يك دقيقه چند بار در روز، براي ايستادن و نگاه كردن به آنچه انجام مي دهيم بيشتر به رانندگي در شهر و ايستادن در مقابل علايم ايست است. اين علامتها به ما كمك مي كنند تا به سلامت به مقصدي كه در پيش داريم برسيم.

آنچه براي خود انجام مي دهيد اين احساس را به ما مي دهد كه مورد مراقبت و توجه قرار گرفته ايم. اين همان چيزي است كه ما را خوشحال مي كند. كار ديگري كه مي توانيد براي خودتان انجام دهيد خنديدناست. هرچه بيشتر بخنديدي سالمتر و شاداب تر مي شويد. خنديدن به خود نه ديگران روش خوبي براي مراقبت كردن از خودمان است. با خنديدن به خود و انجام كارهاي كوچك براي خودتان واقعا به شما كمك مي كند كه احساس خوبي داشته باشيد. با خود همان گونه رفتار كنيم كه دوست داريم ديگران با ما رفتار كنند. زماني كه احساس يك قرباني را داريد آيا مي دانيد چه كسي شما را آزار داده؟ خودتان. چون شما مي توانيد بهترين دوست خود يا بدترين باشيد و اين بستگي به آن دارد كه چه فكري را برمي گزينيد و چه كاري را انتخاب مي كنيد.

نياز چيزي است كه ما براي زندگي و سلامت خود به آن محتاجيم. يك, خواست چيزي است كه اميد داريم ما را خوشحال سازد ولي اغلب اين كار را نمي كند. وقتي آنچه را كه مي خواهيد, به دست مي آوريد، احساس موفقيت مي كنيد ولي احساس سعادت مربوط به وقتي است كه چيزي را به دست آورده و خواسته باشيد. ما هرگز نمي توانيم به چيزي كه به آن احتياج نداريم به اندازه كافي دست پيدا كنيم. مانند پول خواستن است كه به دست آوردن آن و دريافت اين نكته كه خوشحالي آور نيست با هم موجب نمي شود كه از خواستن بيشتر به اين اميد كه موجب سعادت خواهد شد، دست برداريم.

گاهي مي توانيم فشار رواني زندگي خود را با نرفتن به طرف چيزي كه به آن نياز نداريم كاهش دهيم. فكر مي كني من و شما چه احساسي خواهيم داشت وقتي كه در نهايت سختي و تلاش خسته كننده چيزي را به دست آوريم كه متوجه مي شويم از جمله نيازهاي درجه يك ما نبوده است؟ قطعا احساس يأس مي كنيم و افسرده خواهيم شد. آيا مي دانيد وقتي امور بر وفق مرادتان نيست چه مي كنيد؟ چيزهاي بد را رها كنيم تا به چيزهاي خوب برسيم.

وقتي اوضاع خوب به نظر نمي رسد تو هم مي تواني همين كار را بكني و يا زندگي را ساده بگيري، آن قدر از چيزهاي غيرضروري بزني تا به هسته اصلي چيزي كه خوشحالت مي كند برسي. وقتي زندگي در طريق ساده قرار گرفت آن را در همان طريق حفظ كني. هرچه زندگي ساده تر باشد بيشتر احساس آرامش مي كني. نحوه نگرش ما به زندگي راه منحصر به فرد برخورد خود را انتخاب كنيم.

اگر دو عاطفه واقعي در زندگي ما وجود دارد، كه يكي عاطفه مثبت عشق و ديگري عاطفه منفي ترساست. وجود يكي يعني عدم وجود ديگري. مي توان گفت تمام عواطف ديگر از اين دو مشتق مي شوند. وقتي بر اساس عشق تصميم مي گيريم، بدون دخالت ترس احساس خوبي خواهيم داشت حتي قبل از آن كه بدانيم نتيجه اش چيست.

هريك از ما مي دانيم چه چيز برايمان خوب است. فقط بايد از شتاب زدگي به اندازه كافي بكاهيم و از خود مراقبت كنيم. ما بايد به طور منظم براي تغيير يافتن تلاش كنيم. يكي از راههاي تغيير رفتار صرف كردن مكرر يك دقيقه براي خود است. شما بايد آن قدر به صرف يك دقيقه ادامه دهيد كه روزي كار برايتان سهل و طبيعي شود.

يك دقيقه براي خودتان شما را به سوي بهتر فكر كردن و بهتر از سابق عمل كردن مي برد. ما هر روز بايد از نو ياد بگيريم كه چگونه از خود بهتر مراقبت كنيم. همه ما بيشتر به خودمان فكر مي كنيم. اين امري كاملا طبيعي است. وقتي بدون احساس گناه اين كار را انجام دهيم خود به خود پيشرفتي حاصل مي شود و به جايي مي رسيم كه به ديگران بينديشيم. ولي اكثرا از اين مي ترسيم كه مبادا گرفتار خودخواهي شده باشيم.

در دوران جواني افراد خوش نيت نگران ما مي شوند. آنها مي ترسند كه اگر بيش از حد به خود فكر كنيم به فكر ديگران و علائقشان نباشيم. چون آنها مي دانند اين نوع خودخواهي در زندگي مايه زيان است. در چنين وضعيتي است كه به جاي اعتماد كردن به ما، به خاطر اين كه ابتدا به خود اهميت داده ايم و سپس در ادامه راه براي ديگران اهميت قايل شده ايم، از ما مي خواهند اين نظم طبيعي را معكوس كنيم، يعني اول ديگران را در نظر بگيريم و بعد خودمان را، درست مانند آن كه گاري را جلوي اسب ببنديم. ما معمولا در طريق خوشبختي بيشتر اوقات ديگران را بر خود مقدم مي داريم و خود را در انتها قرار مي دهيم. اين كار ما را به جايي نمي رساند و باعث مي شود درجا بزنيم.

گاهي بزرگترهاي ما تصور مي كنند ما هيولاي كوچكي هستيم كه احساسات ديگران را پايمال مي كنيم و به اين خاطر كه اطمينان حاصل كنند به اندازه كافي دانش و آگاهي به دست آورده ايم كه ملاحظه مردم و ديگران را بكنيم و فراموش كردند نسبت به ما همان تواضع و فروتني را نشان دهند كه ما بايد نسبت به ديگران نشان مي داديم.

نويسنده: اسپنسر جانسون
مترجم: كامران پروانه


یارپاق لار : 1


Powerd By : ARZUBLOG.COM Theme Designer : Blogskin.ir